جدول جو
جدول جو

معنی ابن جزله - جستجوی لغت در جدول جو

ابن جزله
(اِ نُ جِ لَ)
ابوعلی یحیی بن عیسی، یا ابوالحسن علی بن عیسی بن جزله الکاتب البغدادی. طبیبی نصرانی که سپس مسلمانی گرفته. موطن او بغداد، محلۀ کرخ. و ظاهراً نام خویش را پس از اسلام بگردانیده است. او بیماران فقیر را برایگان معالجت میکرده و دوا و طعام از خود میداده است. پس از قبول اسلام چندی کاتب قاضی القضاه ابوعبدالله دامغانی و سپس بخدمت دارالانشاء مقتدی خلیفه پیوسته است. به سال 466 ه. ق. کتابی در ردمسیحیان نوشته. و دو کتاب دیگر در طب از او به دست آمده است، یکی موسوم به تقویم الابدان فی تدبیر الانسان و دیگری منهج البیان فیما یستعمله الانسان. در کتاب اولی مانند کتب زیج اسامی بیماریها را بجداول درآورده و در کتاب دوم عقاقیر و نباتات طبی را بترتیب حروف ذکر کرده است. کتاب منهج البیان او بلاتینیه ترجمه و طبع شده است، لکلرک در ترجمه تاریخ اطبای عرب گوید کتاب الحکما تاریخ فوت ابن جزله را در 473 شمرده و ابوالفرج بمتابعت او همان تاریخ را نقل کرده است ولیکن تاریخ 493 که حاجی خلیفه گفته رجحان دارد چه ابن جزله بسیاری از کتب خود را به نام مقتدی نوشته و مقتدی در 468 بخلافت رسیده است (؟)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اِ نُ جَ نَ)
انگور. عنب. (المزهر)
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ جَ زَ)
شمس الدین ابوالخیر محمد بن محمد. متکلم و عالم بقراآت 751 -833 ه. ق.). مولد او دمشق. برای فراگرفتن و تکمیل علوم خود دو بار بقاهره سفر کرده و در سال 798 قاضی دمشق گردیده است. تیمور لنگ او را بسمرقند فرستاد و در آنجا صحبت میرسید شریف را دریافت. و پس از فوت امیرتیمور بخراسان و هرات و یزد و اصفهان و شیراز سفر کرد، مدتی قاضی شیراز بود و سپس ببصره و از آنجا بمکه و مدینه رفت و مدتها در این دو شهر ببود و باز بشیراز شدو بهمین شهر درگذشت. کتب و رسائل بسیار بنظم و نثر دارد، بیشتر در تجوید و قرائت و منظومه ای در هیئت
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ جَزْزا)
ابوجعفر احمد بن ابراهیم بن علی بن ابی خالدقیروانی. از اطبای بزرگ مغرب در قرن چهارم هجری. پدر و عمش نیز طبیب بوده اند. او از شاگردان اسحاق بن سلیمان اسرائیلی است و بیش از هشتاد سال بقناعت و گوشه گیری بزیسته است و برخلاف دیگر اطبای مغرب از قرب سلاطین محترز بوده و بقول حاجی خلیفه در حدود 400 ه. ق. وفات کرده است. گویند کتب طبی او پس از مرگ در حدود بیست و پنج قنطار برآمد. مشهورترین کتاب او در طب زادالمسافر است که بلاتینی و یونانی ترجمه شده، و کتابی از او در اختصار قانون ابوعلی در کتاب خانه پاریس به نمرۀ 1056 موجود است. و از کتب اوست: الاعتماد (در ادویۀ مفرده). بغیه (درقرابادین یا ادویۀ مرکبه). کتاب العده فی طول المده. کتاب التعریف بصحیح التاریخ (در تراجم علمای عصر). رساله فی النفس و فی ذکر اختلاف الاوائل فیها. کتاب فی المعده و امراضها و مداواتها. طب الفقراء. رساله فی ابدال الادویه. کتاب فی الفرق بین العلل التی تشتبه اسبابها و تختلف اعراضها. رساله فی التحذر من اخراج الدم من غیر حاجه. رساله فی النوم و الیقظه. مقاله فی الجذام و اسبابه و علاجه. کتاب الخواص. نصایح الابرار. کتاب المختبرات. کتاب فی نعت الاسباب المولده للوباء فی مصر وطریق الحیله الدفع ذلک و علاج ما یتخوف منه. رساله ای در زکام و علاج آن. رساله فی الاستهانه بالموت. مجربات فی الطب. رساله فی المقعده و اوجاعها. کتاب المکلل فی الادب. کتاب البلغه فی حفظ الصحه. مقاله فی الحمّیات. کتاب اخبارالدوله در ظهور مهدی بمغرب. برحسب قول تمیمی و تیفاشی او صاحب کتابی در احجار بوده. و ابن جزار را گاهی بعنوان احمد و گاهی بعنوان ابن الجزار نام برده اند. و ابن بیطار در کتاب خویش تقریباً سی بار از کتاب دیگر ابن جزار به نام کتاب السموم نقل دارد
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ جَ دَ)
نام توانگری معروف به بغداد
لغت نامه دهخدا
(اِ نُلْ لاه)
لقب عیسی مسیح نزد ترسایان،
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ مُ لَ)
ابوعلی محمد بن علی بن حسین بن مقله. مولد او در سال 272 هجری قمری به بغداد. او به بادی امر در بعض دواوین خدمت میکرد و راتبۀوی شش دینار بود در ماه. و هم عامل خراج بخشی از فارس بود و سپس بخدمت ابی الحسن بن الفرات پیوست و ابوالحسن او را برکشید تا حال او عظیم نیکو شد و مالی بسیار اندوخت. و با این همه عاقبت وحشت و کدورتی میان او و ابن فرات پدید شد و ابن مقله احسان او کفران کرد و در جملۀ دشمنان وی درآمد تا آنگاه که ابن فرات عزل و دستگیر گشت و چون بار دیگر ابن فرات منصب وزارت یافت ابن مقله را بگرفت و بصدهزار دینار مصادره کرد. در سال 316 مقتدر خلیفه ابن مقله را به وزارت برگزید و تا 318 در این مقام ببود آنگاه معزول و محبوس گردید و پس از تطورات و تحولاتی چند به وزارت راضی خلیفه منصوب گشت و دشمنان او نزد خلیفه سعایتها کردند تا خلیفه دست راست او را بریدن فرمود و مدتی دست بریده به زندان بماند و خلیفه همان روز از کرده پشیمان شد و ثابت را امر داد تا بزندان شود و موضع بریدگی علاج کند و ثابت جراحت را معالجه کرد و او به ثابت گفت دستی را که خدمت سه خلیفه کرد و دو بار تمام قرآن بنوشت چون دست دزدان ببریدند و به بیت ذیل تمثل جست:
اذا ما مات بعضک فابک بعضا
فبعض الشی ٔمن بعض قریب.
و گویند بزندان قلم بر ساعد راست استوار کرده مینوشت و از عجایب آنکه از محبس با خلیفه مکاتبه میکرد و نیز منصب وزارت میخواست و میگفت قطع ید مانع تکفل این مقام نیست و از جمله اشعار او در حنین بر دست بریده بیت ذیل است:
لیس بعدالیمین لذه عیش
یا حیاتی بانت یمینی فبینی.
و محمد بن یاقوت و ابن رائق دو دشمن قوی او بودند که نکبات او را سبب شدند. ابن مقله مخترع خط ثلث و توقیع و نسخ و ریحان و رقاع و محقق است و ابن بواب در خط متابعت او کرده است. ابن مقله چون مثل اعلی و صنم عقلی خوشنویسی و حسن خط است چنانکه شاعری عرب خط او را با فصاحت سحبان و حکمت لقمان و زهد ابن ادهم ردیف آورده و شعرای فارسی نیز بحسن خط او مثل زدند:
کاش ابن مقله بودی در حیات
تا بمالیدی خطش بر مقلتین.
سعدی.
مردم چشم ابن مقله وقت
بندۀ آن خط چو عنبر شد.
کمال اسماعیل.
چنان خطی که اگر ابن مقله زنده شود
تراشۀ قلم او بمقله بردارد.
وفات او بزندان در سال 328 هجری قمری بوده است
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ مُ نَ)
ماه نو. هلال
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ عَ سَ لَ)
نام شاعری عرب
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ عِ / عُ زَ)
فرزند بازپسین. ابن هرمه. و در تداول عوام، ته تغاری
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ نَ لَ)
دنی. ناکس
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ جَ)
شناختۀ هر کس. (مهذب الاسماء). شناخته.
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ جَ)
ابن جلای مرسی. نام طبیبی مشهور در خدمت منصور. (لکلرک)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ابن الله
تصویر ابن الله
خداپور پسرخدا پورخدا
فرهنگ لغت هوشیار